تقدیم به ...

ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!

 

ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست.

چهار شنبه 28 فروردين 1392 11:34 |- Mohammad -|

شیـرینش بغض میکند
ناخن خوار شده است
دلگـیـر است
دستآنش میلـرزد
اتانول میبلعـد
خیرـه ی خیرس بـ….
.
.
.
بگذریـم…
اسم او دیگــر فرـهـآد نیست
جلآد استــ….

تلخـی کن شیریــنم….

چهار شنبه 28 فروردين 1392 11:34 |- Mohammad -|

گفتی دهانت بوی شیر میدهد…

و…

رفتی …
آهای عشق من …
امشب به افتخار تو دهانم بوی مشروب، بوی سیگار، بوی دروغ میدهد …

برمیگردی ؟؟

چهار شنبه 28 فروردين 1392 11:33 |- Mohammad -|

مانند یک بهار …
مانند یک عبور …
از راه می رسی و مرا تازه می کنی …
همراه توهزار عشق از راه می رسد …
همراه تو بهار …
بردشت خشک سینه من سبز می شود …
وقتی تو می رسی …
در کوچه های خلوت و تاریک قلب مـــــــــن …
مهتاب می دمد …
وقتی تو می رسی …
ای آرزوی گم شده بغض های مـــــــــن …
من نیز با تو به عشق می رسم ….

چهار شنبه 28 فروردين 1392 11:32 |- Mohammad -|

 

باز هم مثل همیشه که تنها میشوم…

دیوار اتاق پناهم میدهد…

بی پناه که باشی قدر دیوار را میدانی…

چهار شنبه 28 فروردين 1392 11:21 |- Mohammad -|

 

 

گر سهم من..

از این همه ستاره..

فقط سوسوی غریبی است …

غمی نیست…

همین انتظار رسیدن شب برایم کافیست …

چهار شنبه 7 فروردين 1392 13:22 |- Mohammad -|

 

کسی که به خاطر شما دروغ میگوید…

به شما نیز دروغ خواهد گفت…

چهار شنبه 7 فروردين 1392 13:13 |- Mohammad -|

hischat